۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

گفتم توزینب خواهی شد ومرا ازته دل دوست خواهی داشت
گفتم که اگردست من بریده شود تو دران سو دلگیرخواهی شد
گفتم که تمام ثروت من خواهی بود وبرای من خواهی بود
اما
اما چرا نماندی تا برادریم را دوستیم رامردانگیم را
برایت به اثبات برسانم
تو با ان دستان کوچکت چگونه می توانی وارد این خراب دل شوی
اگر نمی خواهی ماهم باشی
لااقل رنگین کمان باش تا ببینمت
این برایم کافیست
من که چیزی نمی خواهم
همان درخشیدنت کافیست

هیچ نظری موجود نیست: